کد مطلب:27888 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:153

انکار ولایت و نزول عذاب












چون نام مولاعلیه السلام فراز می آید و ولایت مولا رقم می خورَد، سینه های آكنده از حسد، حقد و كینه تاب نمی آورند و سخن ها می گویند و یاوه ها می پراكنند. وقیحانه تر از همه، رویارویی كسی است كه در پیش دید پیامبر خدا، به نصب علی علیه السلام بر جایگاه امامت، با دیده تردید نگریسته، بر عمل پیامبرصلی الله علیه وآله طعن می زند و چگونگی این «نصب» را از پیامبر خدا باز خواست می نماید كه:

آیا آن، از سویِ خداست و یا خود بدان همّت گماشتی؟

پیامبرصلی الله علیه وآله سه بار با سوگند، تأكید می كند كه بر اساس وحی الهی چنین می كنم؛ امّا او تیره جانی پیشه می كند و از خداوند، عذاب می طلبد. خداوند، سنگی فرو می فرستد و او، بدان كشته می شود. پس آیات:«سَأَلَ سَآلِلُ م بِعَذَابٍ وَاقِعٍ؛[1] خواهنده ای عذابی واقع شدنی را خواست...» نازل می گردد.

روشن است كه او از جمله:«هر كه من مولای اویم، پس علی مولای اوست»، امامت و پیشوایی را می فهمید؛ چرا كه در اعتراضش به پیامبر خدا، از جمله گفت:سپس راضی نشدی، تا این كه این جوان را بلند كردی و گفتی:

«هر كه من مولای اویم، پس علی مولای اوست».

افزون بر این، تأكید بر دوستی مولا و علنی نمودن لزوم مهرورزی به وی، این همه خشم و گردنكشی لازم نداشت.[2].









    1. معارج، آیه 1.
    2. برای روایات و نقل های بسیار دیگر، ر. ك:ص 297 (درخواست عذاب).